سفر مالزی

توی پست بعدی در مورد سفر مالزی و خاطرات کوالالامپور و پنانگ و لنگ کاوی مینوسیم ....

آمستردام و پایان سفر ....

روز بعد دوشنبه ساعت8 صبح واسه آمستردام بلیط داشتیم .... یه دونه از چمدون ها رو به امانت رسپشن دادیم و یکیشو بردیم و رفتیم به سمت ایستگاه مترو مرکزی که ایستکاه قطارهای بین شهری هم همونجا بود ...یکم استرس داشتیم که جا نمونیم و به موقع برسیم از بس که سکوهای قطارها زیاد بودن و به شهرهای مختلف اروپا میرفتن ....... فکر کنم تقریبا سه ساعتی توی راه بودیم از بلژیک رد شد و بعدش هم چند تا شهر هلند و بعد هم به آمستردام رسیدیم .....اونجا ظاهرا مترو نداشت و به جاش خط های خیلی زیاد اتوبوس و تراموا داشتن شاید هم مترو داشتن و توی مرکز شهر ایستگاه نبوده ..... اصلی ترین میدونش دام بود که ایستگاهی که پیاده شدیم نزدیک اونجا بود وقتی رسیدیم یه عالمه تراموا بود که نمی دونم چه جوری فهمیدیم با کدوم خط باید بریم هتل واقعا  همسر جان کلی زحمت کشیده بود و همه چیزو پیدا کرده بود ...هتلمون هتل پلانتاژ توی محله پلانتاژ بود ....سبکش کلا با هتل ایبیس پاریس فرق میکرد و کوچیکتر و قدیمی تر بود .....فکر کنم دو سه طبقه داشت و هر طبقه 3-4 اتاق رسپشن هم همون وسط راهرو بود و بیشتر احساس میکردی که صاحبخونه اس و اتاق های خونه اشو اجاره میده !!! ولی در کل خوب بود و خوش گذشت ....از آمستردام بیشترین چیزی که توی ذهنم مونده صدای زنگ ترامواهای توی خیابون بود که همیشه تو گوش آدم بود و یه عالمههههههههه دوچرخه ...... همون روز توی هتل نهار خوردیم و عصرش رفتیم میدون دام و خیابون های اطراف اونحا رو گشتیم کلی فروشگاه خوب پیدا کردیم و خرید کردیم( فروشگاههای زنجیره ایC&A که توی پاریس هم زیاد بود خیلی جنس های خوب و با قیمت های مناسب داشتند) و بعدش هم رفتیم ردلایت که محله معروف آمستردام بود که نایت کلاب های زیادی داشت و معروف بود به اینکه ویترین هایی با نورهای قرمز داشت که خانم های معلوم الحالی توی اون ویترین ها بودند و خلاصه به معرض نمایش گذاشته میشن و یه عالمههههه سکس شاپ ....... من که حسابی ترسیده بودم نمیدونم چرا ........

فردا صبحش رفتیم سوار قایق های توریستی شدیم که کل شهرو میگشتن توی آمستردام توی اکثر کوچه ها و خیابون ها یه شاخه از رودخونه بود و همه به هم وصل بودن خیلی جالب بود .....با اون قایق حسابی آمستردامو گشتیم و خیلی خوش گذشت ..... عصر هم رفتیم مجسمه های رامبراند رو دیدیم و کلی توی شهر چرخیدیم .....توی همه خیابون ها پر از سکس شاپ و موزه سکس و .....بود !!! حتی توی فروشگاههای معمولی که کلی خرت و پرت واسه سوغاتی و ....بود انواع و اقسام چیزهای خاص سکس شاپ دیده میشد !!!!

توی میدون دام یه موزه معروف مادام تیسو بود که صبح روز چهارشنبه بلیط گرفتیم و رفتیم اونم فوق العاده قشنگ و دیدنی بود ...یه عالمه مجسمه های واقعا طبیعی از افراد معروف سیاسی و فوتبالیست و بازیگر و .....بود خیلی برامون جالب بود و کلی عکس گرفتیم ......

عصرش میخواستیم بریم باغ گلها رو ببینیم که گفتن الان فصلش نیست و نمیشه رفت بعدش رفتیم خیابون گردی و جاهای دیگه رو دیدیم و آسیاب بادی معروف هلند رو که ظاهرا نماد قدیمی هلند بود رو دیدیم .......

فردا صبح یعنی پنجشنبه هم بلیط داشتیم که برگردیم پاریس ..... تقریبا ظهر رسیدیم پاریس و رفتیم هتل ....یه اتاق دیگه بهمون دادن ولی کاملا شبیه اتاق قبلی بود .....

عصر دوباررررررره رفتیم ایفل ایندفعه بلیط گرفتیم که بالای برج و کلی هم توی صف بودیم که بریم بالا البته فقط تا طبقه دوم اجازه میدادن بریم ......توی هر پایه اش یه آسانسور داشت که به صورت اریب میرفت بالا !

روز جمعه که در واقه آخرین روز سفر بود مونده بود واسه موزه  لوور و کاخ ورسای  .....لوور انقدر بزرگ بود که با چند تا نقشه و راهنما به سختی میشد جاهایی رو که میخوای پیدا کنی .... ما نتونستیم حتی نصفشو ببینیم فقط بخش ایران و مصر و ......کلی هم گشتیم که تا به مونالیزا رسیدیم که حسابی دور و برش شلوغ بود و نمیشد نزدیکش بری !!!

کلی هم گشتیم تا به اون هرم های شیشه ای معروف لوور رسیدیم ...فکر کنم معروفیت این هرم ها و مونالیزا بعد از کتاب راز داوینچی خیلی بیشتر شده بود .... عصر دوباره رفتیم لادفانس بعدش هم کاخ ورسای که اونم حسابی دور بود از پاریس توی کتاب دزیره خونده بودم که ناپلئون اونجا رو خارج از پاریس و روی بلندی ساخته که به کل شهر اشراف داشته باشه ...اونجا هم خیلی قشنگ و با عظمت بود ...... حسابی خسته شده بودیم ..... ولی چون شب آخر دلمون نمیومد زود بریم هتل واسه همین دوباره واسه آخرین بار رفتیم شانزه لیزه .....اون شب شانزه لیزه پر از زنهای عرب با روبنده و روسری بود ...نمیدونم چه خبر شده بود که عرب ها انقدر به پاریس هجوم آورده بودند !!!عرب هاب پولدار همش توی مغازه های شیک شانزه لیزه خرید میکردن و ما بهشون نگاه میکردیم :!!!!! شب همه وسایلمون رو جمع کردیم و شنبه صبح زود با مترو رفتیم به طرف فرودگاه و ......